کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

یمبوسئنه

ناصر عبداللهی در کاست جدید خود دو کار از قطعات قدیمی بندرعباسی را بازسازی و بازخوانی کرده است . "فصل بهار" (وختی که تمدی) از مرحوم حسن کریمی و "یمبو سئنه" که اجرای معروف آن توسط استاد علی حبیب زاده در حدود سی سال پیش انجام گرفته است.

چندی پیش در کنار خبر ناگوار درگذشت ناصر توضیحی هم درباره قطعه‌ی "یمبو سئنه" از قول تهیه کننده این کار در چند سایت خبری منتشر شد. !

اینان "یمبو سئنه" را "یمبو صحنه" نوشته بودند و آنرا به "به میدان بیا" و یا "به صحنه بیا" ترجمه کرده بودند .

"یمبو سئنه" یک اصطلاح سواحیلی است. سواحیلی زبان مردم شرق و تا حدودی مرکز قاره افریقاست. این زبان علاوه بر زبان بنتوی افریقایی ترکیبی از کلمات فارسی و عربی و...را نیز در خود دارد.

یمبو در لغت به معنی سلام و درود است و سئنه هم به معنی خوب . این دو در کنار هم در جواب یمبو (سلام) گفته می‌شوند:

ــ یمبو !

ــ یمبو سئنه !

البته این کلمات گاهی جمبو و جمبو سئنه هم تلفظ می شوند .

قطعه‌ی "یمبو سئنه" یکی از قوی ترین آثار موسیقی هرمزگان است که اجرا و بازسازی ناصر بر زیبایی آن افزوده ،. بهتر است نکاتی را درباره این قطعه و اثر تاریخی بدانیم .

استاد علی حبیب زاده می گوید :" این آهنگ بسیار قدیمی است ! این آهنگ بین مردم قدیم بندر هم زمزمه می شد . من دیدم شعر مناسبی روی آن نیست . ترانه ای بر همان وزن گفتم و البته کمی هم در آن تغییراتی دادیم و اجرا کردیم . در حدود سی و دوسال پیش."

در اجرای ناصر علاوه بر ملودی یمبو سئنه چند خط ملودی دیگر هم وجود دارد آنجا که می خواند :" هویلا هویلا هویلا به شر شیطون ..."

این خط ملودی که ناصر آنرا  با یمبو سئنه تلفیق کرده است ، ریشه در موسیقی سیاهان دارد و به خوبی با فضای این کار هماهنگ شده است . این ملودی را قدیم با ابیات دیگری می خواندند و البته پیش از آن هم اهل هوا به گونه ای دیگر ! در پایان هم کار با صدا بازیِ ناصر با کلمه ی لیوا و نواهایی بر گرفته از موسیقی لیوا به اتمام می رسد. در بین کار خلاقیت های ناصر این قطعه را شورانگیزتر می‌کند . انگار تمام وجود ناصر در این قطعه جریان دارد . همان ناصر شوخ و شنگ و انرژی بخش !

 ناصر  یمبو سئنه را با ترانه ای  از خودش می خواند . و جالب اینجاست که گروه مامبو لیوا و فاضل پیش هم این قطعه را برای آلبوم های تازه شان ضبط کرده اند و آنها هم هر کدام با ترانه ای جداگانه و حال و هوایی متفاوت !

منبع : www.siavarshan.blogsky.com

نامه هنرمندان

موسیقی کیمیایی است سرشته با هستی آدمیان و برگرفته از اشکها و لبخند های او . مردم هرمزگان نیز از دیر زمان محور زندگی خود را از نیایش و عزا گرفته تا جشن و سرور و از کار و تلاش گرفته تا نشاط و تلاش با نغمه های موسیقی تنظیم کرده اند و در گذرگاه تاریخ به گواهی همگان در سایه سار نخلستانها و شرجی سواحل زیباترین و جذاب ترین آواها و نواها را به یادگار نهاده اند . ذاتی بودن این عشق در وجود مردمان این دیار زلال چشمه ساری است که همواره با خود تازگی و طراوت را از یک سو و تشخص و ویژگیهای منحصر به فرد را از سویی دیگر به دنبال داشته است .

اگر چه در سالیان گذشته همواره مفهومی گنگ و بسیط از موسیقی جنوب در اذهان شکل گرفته بود که مرزهای هویتی آن مشخص نبود و به موسیقی شهرهای خوزستان گرفته تا شروه های بوشهر و نغمه های سواحل بلوچستان اطلاق می شد اما امروزه بواسطه تلاش های هنرمندان و فرزندان این سامان موسیقی هرمزگان به صورتی مستقل و با هویتی مشخص در کشور سر بر آورده است و این سرآغار شناساندن قابلیت های خاص موسیقی هرمزگان در سطح ملی است .

با این حال اختصاص یک روز در تقویم فرهنگی استان به عنوان روز موسیقی هرمزگان زمینه مناسبی خواهد بود که هر ساله با فرارسیدن آن ضمن بررسی کارنامه یک ساله این هنر ناب ،فراز و فرود ها نیز دیده شود و با تقدیر از خلاقیت ها برای مشکلات پیش رو نیز چاره ای اندیشیده شود . و همدلی های اهالی موسیقی در این روز به هماهنگی هایی اثر بخش تبدیل گردد.

از این رو با عنایت به چنین هدفی روز دهم دی ماه که مصادف با زاد روز هنرمند عزیزمان ناصر عبداللهی است ، به پاس زحمات او برای شناساندن موسیقی هرمزگان و طرح وسیع آن در سطح ملی به عنوان روز موسیقی هرمزگان پیشنهاد می گردد .

امید که این پیشنهاد نمادین زمینه مناسبی برای حرکت سالیانه برای حمایت از هنری اصیل و هنرمندانی خلاق گردد که سهم شان در موسیقی امروز ایران انکار ناپذیر است .

حدیث بی پناهی اهل هنر

علی رضایی شریف

 

حدیث بی پناهی جماعت اهل هنر در این دیار حدیثی مکرر است. چه می گویم هنرمند در سایه هنرش خوش حال و هوایی دارد و با ایثاری شگرف در رویای گسترش این سایه بر همنوعانش بال بال می زند. اما با جمعیتی که ای سایه را سیاه می‌داند و هرگزش بر نمی تابد و خنکای آن را در نمی یابد چه باید گفت؟

هنرمند را جغدی می‌داند که باید پراندش و دیوی که باید دواندش گرسنه و تشنه، این سو و آن سو. چرا که گرسنه را این سو  و آن سو کشیدن و ارزانش خریدن و یوغ بر گرده در نهانش خزیدن سهل می‌نماید و آسان.

تا چه مایه دور از شعور باید بود تا بگویندت گاو تا بگویندت گرگ وگرنه انسان به شعورش اشرف است و به دانش احسن. به عشقش مقدس است و  به هنرش و اندیشه اش مشعشع .

مرگ حق است و تبسمی شیرین بر تلخ واره ای که زندگی نامندش اما شمع فرو مرده در باد را می توان به خورده هوشی به یاد آورد. می توان با اندک جرقه ای از جرعت دوباره روشن کرد می توان حتی گدازه ها را جمع کرد و با نخی از شوق شمعی دوباره ساخت.

و به زدودن زنگار تیرگی ها پرداخت. می توان آری ، تشنه نور اگر باشیم و گشنه ی شعور و دشمن تاریکی .

بارها شنیده ایم که گفته اند هرمزگان نه در روی خاک چیزی برای عرضه دارد و نه در زیر خاک . اما تلاش گران هنر وادبیات این دیار به نیکی این اباطیل را باطل کرده اند. ما ولی به خوبی آن رنج ها و ایثار ها را پاس نداشته ایم چرا که درک روشنی از روشنایی و اندیشه و احساس نداشته ایم .چرا که تاریکی تا اعماق روحمان ریشه دوانده که دیگر احساس نیازی به نور حتی در خود نمی یابیم و مگر مولایمان نمی گوید که اگر به چهار ستون دنیا بی اعتنا شوید بارقه های نور شما را در بر خواهد گرفت. و چهار ستون دنیا را قدرت، ثروت، شهرت و شهوت می خواند و مگر ما می توانیم از دست این چهار پای خبیث بگریزیم. تا با دو بال اندیشه و هنر به سه نیک مقدس نائل شویم.

می توانیم آری اگر به شرافت بشری و قداست انسانی خود ایمان بیاوریم و هر یک نهال کوچکی شویم که از دل جنگل به سوی نور قد می کشد. و چه خوب گفت سید شهیدان اهل هنر : شهیدان مانده اند و مائیم که جریان زمان ما را با خود می برد .

آری شهیدان عرصه اندیشه و هنر اقتدا به شهیدان دفاع از کرامت بشری دارند. آنان به دفاع از کیان معنوی بشر که کمتر از نیازهای مادی او نیست همت گماشته اند. نیاز انسان به اندیشه و هنر والاتر از نیاز به خاک و خانه است هر چند که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند.به جاست که یاد شهیدان و ایثارگران و رنج دیدگان هر دو عرصه را بیش از پیش و هر روز افزون بر دیروز گرامی بداریم و بدانیم که ما نیازمندترانیم به آنان تا آنان به ما. آنان در برابر موج سنگین گذر زمان میخ خود را محکم کوبیده اند و به یاری هنر و اندیشه‌شان ستونی شده اند در برابر این موج و ما باید دست به دامن آنان شویم تا آب ما را با خود نبرد.آری می توانیم در بهترین و دلگشاترین نقطه های شهرمان آنجاهایی که حریصانه برای دکان و بوتیک و برجهای بتنی درنظر گرفته ایم ستون هایی به یادشان بر پاداریم حالا که جسدهاشان را به دلیل وحشت و جهالت هامان به شهر ها راه نمی دهیم و در پشت تپه ها زیر خاک پنهان می کنیم.می توانیم اندیشه وری را ارج نهیم و هنر را قدر بدانیم و ایثار جان در راه کرامت انسان را پاس بداریم و آنان را از خود نرانیم و مشغول چهار ستون دنیا در خود نمانیم و تصور کنیم شیراز بدون حافظیه و سعدیه را و همدان و خراسان و دیگر شهرهای جهان به دور از اندیشه ورانشان را .

و این نمی شود مگر اینکه اندیشه و هنر در نظرگاه جمعیمان ارج و قرب حقیقی خود را باز یابد چقدر زننده است که بزرگترین هنرمند موسیقی ما که آثر فاخرش میراث فرهنگی ماست و برای اعتلای روح ما مویش را سپید کرده ، در حال کما برایش دفترچه بیمه صادر شود آن هم به لطف شهردار قالیباف. بعد از سی و چند سال عرق ریزی روح و کاستن جان.آن یکی بعد از شصت سال تلاش هنری و دیگری بعد از پنجاه سال فعالیت ادبی مظلوم و مبهوت به دیار ابدی می شتابد.و ما شرم نمی کنیم از این همه انباشتن خویشتن خود از خبائث دنیا . و چه ساده ام من که از شما یاد آوردن ایشان را پس از مردنشان خواهانم.حال آنکه در زنده بودنشان به یاد نمی آوریدشان در حالی که اگر چون نیاکانمان قدرشان را بدانیم از گاز و پسته به حال ما و آیندگانمان بسی سودمندترند اگر سودای سود برایمان مجال اندکی اندیشیدن گذاشته باشد.