کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

پرویز پرستویی : ناصر شهید راه فرهنگ و شعور است

پرویز پرستویی تلفنی برای کسانی که در  مراسم ارج نهاد 37 سالگی ناصر در بندرعباس شرکت داشتند حرف زد . او از اینکه نتوانسته بود در مراسم ناصر در تهران و همچنین بندرعباس شرکت کند عذرخواهی کرد و سپس گفت :" ناصر شهید راه فرهنگ و شعور است ."

"روح ناصر شاد . من افتخار داشتم که در دو کار در خدمت این بزرگوار باشم و در تنهایی شب هایی که با هم سپری کردیم بتوانیم به هم نزدیک شویم . بعد از انقلاب خواننده های زیادی مطرح شدند ولی ناصر عبداللهی فقط خودش بود . همیشه به خود او هم می گفتم که این حسن بزرگ توست . تو مرا یاد هیچ خواننده ای نمی اندازی . ناصر آن بغض فروخورده اش بود که تبدیل به یک صدا میشد و این بغض فرو خورده فرصت نمی داد که ما به یاد کس دیگری بیفتیم . این صدا از اعماق وجود او بود . من همیشه به ناصر عبداللهی عشق ورزیده ام همیشه لذت بردم از صدای او . بخصوص که خودش هوای موسیقی را خوب می شناخت ، ساز می نواخت ساز را می شناخت . من به خود او هم این را می گفتم که از موسیقی چیزی نمی دانم ولی حس را می فهمم . او خودش بود و خودش.

متاسفم ما در عرصه موسیقی کشور دیگر ناصر عبداللهی را نداریم . این از بد روزگار است که ما دیگر ناصر را در کنار خودمان نداریم . ای کاش ناصر عبداللهی ها باشند ،بمانند و ما همیشه به آنها عشق بورزیم .

درست است که ما هنرمندان دیگری هم داریم که در این عرصه موفق هستند ولی بگذارید من بدون تعارف و صادقانه بگویم من با صدای این آدم زندگی کردم ، با صدای این آدم رها شدم با صدای این آدم مشکلات خودم را با خودم حل کردم . با صدای این ادم همه ی گره های کورم را باز کرده ام .

این هنرمندان ساده به دست نیامده اند که اینقدر ساده از دست بروند ."

فریدون شهبازیان

یادم می آید اوایل دهه هفتاد یک روز صبح صدایی از تلویزیون شنیدم که من که مرا جذب کردم. جوانکی دیدم خوش بر و رو، شیرین، خوش تیپ که آهنگی را می خواند با عنوان یا فاطمه بنت نبی درتصویر تلویزیونی شبکه یک که صبح به خیر ایران نامش بود پشت سیتی سایزرش که پشت یک سری گلدان پنهان شده بود ایستاده بود و آهنگ را اجرا می کرد برای اولین بار در شبکه یک تلوزیون. بسیار زیبا و جذاب و دلنشین بود. صدایی با حلاوت ویژه ، تناز بسیار زیبای بم ، دارای ریتم درونی بسیار زیبا، و حتی لهجه‌ی جنوبی او هم نتوانسته بود در دکلمزاسیون اشعار که اثری کرد روی ذهن و روح هر انسانی ، اثر منفی بگذاره. واقعا من را مجذوب کرد. دنباله نمره اش گشتم از تهیه کنندگان برنامه صبح به خیر ایران. گفتند جوانی هست در بندرعباس مرکز هرمزگان که این کارش را ضبط کرده و برای ما فرستاده اند. سعی کردم که پیغام و تلفن با هم تماس پیدا کنیم که البته پیدایش کردیم و با او صحبت کردیم. تلفن زد به من از او خواستم که بیاید تهران به مرکز موسیقی که آن وقت من و علی معلم مسئولیت داشتیم در آن جا. پس ناصرعبداللهی به تهران آمد.

از همان روز اول کلنجار ما با هم آغاز شد. مثل هر خواننده‌ای ، آهنگسازی مثل هر هنرمندی مقابل کارش مقاومت کرد. به هر صورت از او خواستم که شعرش را بیاورد آهنگ را بیاورد تا دیده شود و اشکالات شعر و آهنگ‌اش برطرف شود. مقاومت کرد که نه شعرم خوب است ، آهنگم هم خوب ، مثل هر خواننده و هنرمندی. ولی بالاخره راضی شد که شعر را به آقای معلم نشان بدیم و ایشان هم نکاتی را گفتند و اصلاح شد و در همین گیر و دار که مدتی هم طول کشید که تا کار آن‌گونه که ما می‌خواستیم آماده شد و در مجموعه آثارش گنجانده شد.

 مجموعه هایی که من با او کار کردم "دوستت دارم" و "عشق است" بود.

که در یک مجموعه اشعار آقای محمد علی بهمنی بود و در نوار دیگر از اشعار دیگران هم استفاده شده بود.

ناصر عبداللهی از لحاظ شناخت ریتم از لحاظ شناخت ملودی هایی که خودش می ساخت. چون اجرای هر اثر به وسیله هر خواننده به این سادگی هایی که ما فکر می کنیم نیست. هر خواننده ای باید چنان احاطه ای بر ریتم و بر... داشته باشد که بتواند از عهده کار بر بیاد.

و این جوان همه این ویژگی ها را داشت همه این ویژگی‌ها را کسب کرده بود در زادگاهش. یک خواننده خود ساخته بود به واقع به سرزمین اش عشق می ورزید. و در جایی گفته بود با عشق به سرزمینم می خوانم. و مجموعه کارهایم را تقدیم می کنم به آن خاک مظلوم که به یقین وجودم را از آن سرشته اند. سرزمین هرمزگان و مردم مهربانش. یعنی با این عشق به مردم آن جا می خواند و بزرگ ترین حس اش احاطه بر موسیقی منطقه جنوب ایران و مخصوصا بندرعباس بود.

کارهایش را اگر یادتان باشد آن کار زیبای ناصریا که از گویش آن منطقه استفاده شده بود در آن شعر را اگر بشنوید متوجه خواهید شد که تسلط‌اش به آن گویش و به آن ملودی و تمام آثاری که نوشت و ملودی ها یی که ساخت روی اشعار آقای بهمنی و شاعران دیگر از جمله ،قیصر امین پور، یغما گلرویی ، اهورا ایمان ، و شعرای دیگری که کار کرد همه این ملودی ها بر گرفته از موسیقی جنوب ایران بود.

من متاسفانه هنگام اجرای کنسرت های ناصر عبداللهی حضور نداشتم. ولی شنیده ام که بر روی صحنه هم اجرای بسیار خوبی برخوردار بوده. امروز که یکی از اجراها را در این جا دیدم متوجه شدم که واقعا حفظ کردن ریتم ، حفظ کردن تنالیته بر روی صحنه خیلی کار سختی است. خیلی از خواننده های خوب ما الان طفره می روند از این کار. چون کار ساده ای نیست.

بعد از آن دو کاری که با هم انجام دادیم دوستت دارم و عشق است. ناصر عبداللهی در زندگی من گم شد. رفت و من ندیدمش.

دلم می‌خواهد یک نکته‌ای را بگویم. شاید هر کسی که بخواهد درباره یک هنرمند از دست رفته سخن بگوید شروع می‌کند به غلو کردن و حرف های اغراق آمیز. تعریف های نابجا. که البته من اهل این کارها نیستم و دلم می‌خواهد درباره هر کسی واقعیت ها گفته بشود.

ناصر عبداللهی خواننده‌ و ملودی سازی بسیار شایسته بود. احاطه اش بر تمام ریزه‌کاری‌های خوانندگی به حد کمال بود.

حتی آن لهجه حتی آن گویش حتی آن مخرج‌های کوچکی که در دکلماسیون صدایش بود از شانس خوبش به گرمی و حلاوت صدایش افزود ه بود شما خیلی ها را می‌بینید که می‌خوانند و مخرج دارد و این آدم را اذیت می‌کند ولی ناصر عبدالهی عزیز ما اینجور نبود.و زیبایی در صدایش دو چندان می شد در آن دو کاری که من می‌توانم بر آنها مهر تایید بزنم] دوستت دارم و عشق است [مطمئنن هیچگونه ایرادی در کار نیست و در نهایت زیبایی‌ست.

ناصر عبدالهی دیگر در بین ما نیست گفتم که از سرزمینش می‌خواند و عاشقانه سرزمینش را دوست داشت. بندرعباس را هرمزگان را دوست دارم در صدای گرم و آن دکلماسیون دلنشین که تا تمام وجود آدم نفوذ می کرد یک نکته را برای جوانان بگویم.

در چند سال اخیر در عرصه موسیقی بسیار خواننده، آهنگساز، شاعر و نوازنده الان دیگر مثل سال های اولیه دیگر کمتر مردم بچه هایشان را دنبال موسیقی سنتی می‌فرستند... با این حال نمی دانم که چه قدر خواننده پاپ هست اما نکته ای حساس را می خواهم بگویم نکته ای هست بین من و ناصر که دلم نمی خواهد بین جوانان دیگر و اساتید و پیشکسوتهایشان پیش بیاید.یادتان باشد هیچ وقت تحت تاثیر بدگویی دیگران پشت سر اساتید و پیشکسوتانتان حرفی نزنید برای اینکه خواننده های جوان به خاطر سن و سال و احساسات‌شان و بی تجربگی‌شان شاید حرفهایی را بزنند که شایسته نباشد حتی در مورد کسی که شاید درباره شان بی مهری کرده باشد ناصر عبدالهی که دو تا کار را من با عشق و علاقه با او تمام کردم به خاطر همین مسائل بین خودش و  من دوری انداخت.البته من هیچ وقت از ناصر دلگیر نشدم واقعا او را دوست داشتم این بچه خوش قلب بود بی آلایش بود و خوشحالم که در ذهن خودم او را مقصر نمی دانستم و می‌دانستم که با سعایت این اتفاقات افتاده  اما امیدوارم جوان‌ها این نکته را همیشه به ذهن داشته باشند.آخرین جمله ام را می خواهم بگویم که از خداوند بزرگ می‌خواهیم که ناصر عبدالهی عزیز را در کنار خودش عزیز بدارد از خداوند بزرگ بخواهیم که به ناصر عبدالهی عزیز در آنجایی که دنیای دیگری هست این امکان فراهم بشود که به آرزوهایش برسد.

 

* بخش‌هایی از سخنان فریدون شهبازیان در مراسم روز هفتم درگذشت ناصر در تهران

۸ گفتگو

قنبر راستگو : ایجا قدر هنرمند نادونن !

استاد قنبر راستگو را در مراسم چهلم ناصر عبداللهی دیدم. از او می‌خواهم حرف بزند. بغض کرده است. می‌گوید : ایجا قدر هنرمند نادونن آقا! [سکوت و دیگر هیچ نمی گوید . ما هم چند سطر سکوت می کنیم. چرا که همه می دانیم ناگفته‌های خالو را]

ایجا قدر هنرمند نادونن آقا! ...

.................................................................................................

فاطمه رضایی : فقط ناصر ناصر بود

صدای ناصر گرم است. تمام مردم از صدای او لذت می برند. ناصر شیرین بود. با همه خوب بود. نمی دانم کدام بی انصاف در حق او اینچنین ظلم کرد. او که به جز محبت به مردم کاری نمی کرد .

زمانی که تهران بود یک شب با ایرج پسرم تلفنی حرف می زد. ایرج گفت مادر بیا ناصر است از تهران می خواهد با تو حرف بزند. من هم کمی با او شوخی کردم که: ناصر همان جا خیمه زده ای

 [ناصر می خواند :هویلا هویلا به شر شیطون]

این موسیقی مال اهل هواست آنها می گویند: هویلا منه گواریا

[ناصر : بدو بخون که یار اتا ]

این ها همه مال خودش است .

 [حالا ناصر دارد فصل بهار(وختی که تمدی) را می خواند

"وختی که تمدی  نگاهت امکه عاشقت بودم ..."]

آهنگش را کمی تغییر داده است .

این شعر و آهنگ را مرحوم حسن کریمی وقتی ما برای اجرا رفته بودیم سیرجان ساخت .

[ارم بی صحرا مه وا خود تو]

حسن می گفت: بریم به صحرا

 

***

ما در جایی برای تمرین جمع می شدیم . مسولین برای ما مکانی تعیین کرده بودند که کسی آهنگ های ما را نشنود . ناصر آن زمان بچه بود می‌آمد و گوش می ایستاد . می‌گفتند : تو اینجا چی می کنی؟ می گفت من داشتم رد می‌شدم ! خیلی علاقه داشت .

از کارهای ناصر یمبو سئنه ، نازاتکه و باغ مولوی را بیشتر دوست دارم .

یک زمانی آمد پیش من و گفت من چند ترانه ی شما را می خواهم اجرا کنم . اجازه می دهی بخوانم . گفتم بعله !

باغ مولوی ، خیابون دلگشا ، خونسرخ و ...را خواند.

خیلی هم خوب خواند . فقط ناصر ناصر بود . ناصر خیلی خوب بود . ناصر زنده است ها !

.................................................................................................

فاضل پیش: ناصر خیلی به بندر خدمت کرد

همکاری شما با ناصر چطور و در چه زمینه ای شکل گرفت؟

اولین کار رسمی ما فستیوال خوانندگان هرمزگان بود که من به عنوان تنظیم کننده و سرپرست گروه کار می کردم . کل تنظیم ها برای ناصر ، غلامرضا صنعتگر، حسن پیغان و کیوان توحدی با من بود.

چطور حاضر شدند سرپرستی گروه را به شما بسپارد با توجه به جوانی شما و ...؟

خب در فستیوال وقتی کار را دید خیلی خوشحال شد و قرار شد پس از آن با نوازندگان بندرعباسی کار کند. کار بچه ها او را سر شوق آورده بود. این در حالی بود که او اصلا با ما تمرین هم نداشت و فقط برای اجرا روی سن چند ساعت قبل از برنامه از تهران آمد. اجرا کرد و رفت. ایده او این بود که نوازندگان بندر را به ایران معرفی کند.

نقشی که او در موسیقی امروز ما داشت و دارد را چگونه ارزیابی می کنید؟

ناصر خیلی به بندر خدمت کرد . سطح کاری را بالا برد . نام بندرعباس را سر زبانها انداخت و ریتم بندرعباسی را به همه شناساند.

ناصر به موسیقی شرق بیشتر گرایش داشت آیا تواناییش او را به این سو سوق داده بود ؟

خب او علاقه زیادی به موسیقی محلی خودمان و همچنین موسیقی هند داشت . خودش می گفت که علاقه پدرش به موسیقی هند موجب گرایشش به این موسیقی بوده است.

ویژگی برتر و متمایز او را در چه می دانید ؟

 نقطه قوت او در صدایش بود. من نمی توانم هیچ حرفی درباره صدایش بزنم.  

.................................................................................................

محمد رفیع اشعری

درباره شادروان ناصر عبداللهی و روز موسیقی هرمزگان در سالروز تولد آن مرحوم چه نظری دارید ؟

از آنجا که توجه به موسیقی به عنوان بخشی از فرهنگ هر جامعه دارای اهمیت بسیار است که به هر بهانه ای روزی را با این عنوان در استان داشته باشیم و هر چه بهتر اینکه این روز هم مصادف با سالروز تولد عزیز از دست رفته ای از خانواده موسیقی استان باشد. امیدوارم که این تصمیم ، تصمیمی از روی تفکر ، عقل و اراده و قدرشناسی باشد.

نظر شما در مورد مرحوم ناصر عبداللهی و کارهای آن مرحوم چیست ؟

مرحوم ناصر عبدالهی یکی از دوستان اینجانب بود . در طول حیات کوتاه ایشان غیر از دیدارهای کوتاه ما دو روز کامل را با هم بودیم و در طول آن دو روز محور صحبتمان ماوراء الطبیعه بود او به این مسائل بسیار علاقه مند بود و به درون بسیار توجه داشت . در سال 1376 کتابی به نام الله از ایشان هدیه گرفتم و الله همان خدایی است که به قول خود ناصر دل او همیشه و در همه حال منزلگه اوست من با خواندن این کتاب به اعماق وجود ناصر و ارتباط روحی او با رب الوجود پی بردم . موسیقی حالت صدا و موضوعات شعری او در بیشتر مواقع تحت تاثیر درون و برگرفته از دلتنگی های درونی او بود(روحش شاد)

وضعیت موسیقی هرمزگان را چطور می بینید ؟ و آیا نام گذاری روز موسیقی هرمزگان چقدر می تواند مفید واقع شود؟

موسیقی استان وضعیت کاملاً پریشانی دارد ، بیشتر هنرمندان از هم بی اطلاع و در جریان فعالیت های یکدیگر نیستند و در مورد نامگذاری هم باید بگویم صرف نامگذاری روزی به نام موسیقی هیچ تاثیری به جز زنده نگهداشتن نام مرحوم ناصر عبدالهی ندارد که بدون شک با کارهایی که ناصر از خود به جای گذاشته نام او و یاد او و حتی بدون چنین کاری هم همیشه در تاریخ موسیقی ایران و علی الخصوص استان به جای خواهد ماند . اما آنچه مهم است این است که این موضوع باید بهانه ای برای پیگیری راهکارهای عملی در جهت شکوفایی موسیقی و تجلیل و تقدیر از هنرمندان استان باشد.

ایده و پیشنهاد شما چیست ؟

حال که بهانه ای در پی تجربه ای گران پیش آمد تا کمی به خود آییم و قدر داشته های خود را بدانیم در پی نامگذاری روزی به نام موسیقی پیشنهاد می شود دائره المعارفی هر چقدر مختصر از کل موسیقی دانان استان از قدیم و جدید در سایت هرمزگانی داشته باشیم .

 

منبع: www.hormozgani.net

.................................................................................................

سهراب حسنی پور : ناصر را باید با یک دید باز نگاه کرد.

ناصر عبداللهی موقع اوج و شکوفایی اش از بین ما رفت. خدا رحمتش کند. روحش قرین رحمت شود. شاید مثال جالبی نباشد،اگر یک میش در میان یک گله گرگ خود را نجات بدهد باید خیلی قوی و ماهر باشد.

یک هرمزگانی برود تهران و در کنار بزرگان موسیقی ایران قدم بردارد کار بسیار بزرگی است . این جای تامل دارد. ناصر را باید با یک دید باز و دور از تنگ نظری نگاه کرد.

ناصر از نظر کارآیی ،صدا ، تکنیک و تاکتیک و آن جسارتی که در ارائه کارهایش داشت بی نظیر بود.

***

این حرف همیشگی من است. اگر موسیقی ما یک مقدار راکد مانده است دلیلش عدم توجه است . نه اینکه نیاز به تعرف و تمجید باشد نه ! ما الان در استان هیچ دائره المعارف و مرجعی نداریم .در استانی با این همه غنای موسیقی چرا  هیچ منبع مکتوبی وجود نداشته باشد . ما اکه مدام حرف از فرهنگ می زنیم نباید  فقط متکی باشیم به بناهای تاریخی مثل معبد هندوها و حمام گله داری و غیره ...خب اینها فانی هستند . ولی موسیقی سینه به سینه نسل به نسل منتقل شده است .

اگر بخواهیم از اساتید قدیم حرف بزنیم هیچ اطلاعاتی نداریم . این واقعا جای ناراحتی دارد . مسولین باید بیشتر در این زمینه تفکر و حمایت کنند.

***

هیچ هنرمندی برای پاداش کار نمی کند ولی ...

اگر یک روز به نام موسیقی هرمزگان باشد و در آن روز از هنرمندان قدیمی یاد شود و از پیشکسوتان تجلیل شود جوان هم انگیزه و شناخت پیدا می کند . اگر به خواست خدا این ایده انجام گیرد خیلی از هنرمندان هستند که حاضرند کار کنند.

وقتی جوانان ما اینقدر مشتاق موسیقی اند و ما همه اش می‌گوییم "مقابله با تهاجم فرهنگی" خب بیاییم حمایت کنیم. ما هنوز برای تمرین گروه‌ها سالن نداریم.

***

حدود سی سال است که نوازندگی نمی‌کنم و فقط برای پسرم آهنگسازی می‌کنم. که اگر خود بخواهد به زودی ارائه می‌شود . اگر بدانم و بتوانم که یک نت بتوانم اجرا کنم در خدمت مردم خواهم بود.

.................................................................................................

عیسی بلوچستانی: ناصر دینش را به فرهنگ هرمزگان ادا کرد

احساس می کنم موسیقی ایران دچار یک ضایعه بزرگ شده است . ما وقتی چیزی را از دست می دهیم پی به ارزش آن می بریم . ناصر برای موسیقی استان و کشور زحمت زیادی کشید . با قدرت و قوی جلو رفت به ندرت پیش می آید که کسی مثل ناصر از بندر برود و به چنین مراحلی برسد . او هم از نظر صدا و کلام سر آمد بود و هم کارایی در موسیقی و هم شناخت شعر .

با این وضعیت کسانی که در راس هستند باید تلاش کنند که جای او را پر کنند .

***

چیزی که بیش از همه چیز به او کمک کرد صدای گیرا و منحصر به فردش بود . ناصر در موسیقی سبک خودش را داشت .

او دینش را به فرهنگ هرمزگان ادا کرد . مردم نباید بگذارند تراژدی مرگ صالح و ناصر تکرار شود .

همین کار آخر ناصر یمبو سئنه چقدر زیباست . خب این یک کار قدیمی است که بازسازی کرد

هرمزگان در موسیقی سابقه دیرنیه ای دارد . ریتم در وجود ماست . ما همه را تحت تاثیر قرار می دهیم . ناصر یک قدم خیلی بلند برداشت که شاید دیگران بتوانند از آن استفاده کنند . ناصر این ارث را برای دیگران گذاشت و گفت :باید سد ها را بشکنیم و این راه ها را طی کنیم .

خیلی ها برای رسیدن به هدفشان حاضرند دست به هر کاری بزنند و این درست نیست . این باعث پسرفت می شود . ناصر اینگونه نبود . سخت است کسی بتواند از او پیشی بگیرد.

وقتی او را می دیدی عظمتی داشت مشخص بود که مرد بزرگی است .

 .................................................................................................

محسن آزاد بخش : این صدا از جنوب بلند شده از خاک جنوب !

ناصر از همان ابتدا با یک سبک خاص شروع به کار کرد که مختص به خود او بود. من از اعتماد به نفس ناصر خیلی خوشم می آید. همین اعتماد به نفس او توانست ما بندری ها را به خودباوری برساند. در صورتی که قبل شاید ما خود را باور نداشتیم. همچنان که خیلی ها بعد از ناصر رفتند و موفق هم شدند.

ناصر در این کار آخر از فرم های خودش استفاده نکرده است ولی او یک برتری خود را در این کار نشان داد که در سبک های مختلف توانایی خواندن دارد. کارهای ناصر مثل امضایش منحصر به خودش بود.

یمبو سئنه را واقعا زیبا خوانده است. این احساس را به آدم القا می‌کند که واقعا  این صدا از جنوب بلند شده، از خاک جنوب!

حتی در ترانه های فارسی هم تحریر های بندری را دارد و مشخص است که این صدا جنوبی است.

از کارهای قبلی ناصریا و نقش جمال را دوست داریم. بخصوص نقش جمال. قوی بود. قدرت خواندن داشت. من ندیدم که کم بیاورد. اعتماد به نفس و تسلطش روی سن خیلی زیاد بود.

ایده روز موسیقی هرمزگان خیلی خوب است. خیلی از جوانان هستند که توانایی ترتیب دادن کنسرت را ندارد این برنامه می تواند کمک کند جوانان بتوانند هنر و توانایی خود را نشان دهند و شاید مثل ناصر به ایران معرفی شوند.

اگر کسانی که موسیقی را در هر سبکی از محلی گرفته تا پاپ، دنبال می کنند به روز باشند موسیقی را بشناسند به راحتی می توانند موسیقی هرمزگان را به دنیا معرفی کنند. یک نوازنده جفتی اگر موسیقی را بشناسد به راحتی می تواند با دنیا ارتباط برقرار کند.

 چون ریتم و موسیقی بندری یک ریتم خاص است.

من سبک بلوز کار می‌کنم ولی با ریتم بندرعباسی. بلوز از غم می گوید از اندوه از کار در مزارع. مثل موسیقی کار خودمان که در بین صیادان و دریانوردان وجود داشته است. بلوز هم از آوازهای دسته جمعی شروع شد. بلوز به موسیقی ما بسیار نزدیک است.

ناصر یکی بود. آمد و رفت. دیگر در زمینه کاری کسی نمی تواند کار او را تقلید کند. بهتر است که اعتماد به نفس و جسارت او را الگوی خود قرار دهیم.

.................................................................................................

احمد روان : ناصر تمام وجودش را گذاشت...

ناصر یک مهره‌ی بزرگ بود که متاسفانه او را از دست دادیم. صدای او به تمام معنا آسمانی بود. فکر نمی کنم به این زودی‌ها در کشور ما کسی پیدا شود که صدای ناصر را داشته باشد.

در موسیقی هم او دست روی هر کاری نمی گذاشت. اگر می خواست کاری بکند سعی می کرد از سبک‌هایی استفاده کند که به دل همه بنشیند.

اگر روزی باشد که به یاد ناصر ما بتوانیم موسیقی مان را بهتر و بیشتر نشان دهیم خیلی عالی است . باید روی این ایده کار شود . یکی از دغدغه‌های ما همین است که به موسیقی شهرمان سر و سامان بدهیم.

ما در موسیقی غولیم این یک ادعای نابه جا نیست به خدا غولیم. سه چهار نقطه از دنیا موسیقی شان خیلی حرف برای گفتن دارد : افریقا، هند، امریکای لاتین و بندرعباس. ما ریتم هایی داریم که به ریتمهای لاتین ، هندی و افریقایی نزدیکند و هیچ کدام آنها هم نیستند. فقط و فقط بندرعباسی اند و مال ما هستند ولی متاسفانه معرفی نشده اند.

ناصر از دید من هست . میان ماست . هیچ خلایی احساس نمی شود. تا جایی که توان داشت و شرایط به او اجازه می داد در جهت نشان دادن فرهنگ ما تلاش کرد . با آن همه مشغله فکری خود را به این درجه رساندن شاهکار است . تمام وجودش را گذاشت و باعث شد که خیلی ها بفهمند که بندرعباس هست و آدمهایی در اینجا هستند که می توانند خود را نشان بدهند.

.................................................................................................

موسی کمالی: ناصر ماندگار است و همیشه در کنار ماست

موسیقی هرمزگان بجز موسیقی محلی و آداب رسوم، قابلیت های دیگری هم دارد. کسانی هستند که با الهام گرفتن از موسیقی محلی و تحریرهایی که درحنجره ی خود دارند سعی کرده اند به نو آوری دست بزنند. به نظر من ناصر یکی از اینها بود. او به عنوان یک بندرعباسی موسیقی اش را به این جا رساند و به همه نشان داد.

گرمی این صدا این احساس را می دهد که صدا از جنوب است.

شاخصه ی کار ناصر صدایش بود و انتخاب خوب ترانه و شعر.

سروده هایی انتخاب می کرد که پیام داشته باشند. یکی از دلایل محبوبیت او هم همین بود.

او هر چند تا حدودی با تئوری موسیقی در امور تربیتی و نزد اساتیدی مثل مرحوم روضه خوان آشنا شده بود ولی من فکر می کنم  پس از رفتن به تهران شناخت او از موسیقی خیلی بیشتر شد. به خوبی از تمی که در صدایش بود و فرم های خاص خودش استفاده می کرد. هر ترانه ای که از او گوش میدهی اذیت نمی شوی چه از لحاظ صدا چه موسیقی و چه ترانه .

ناصر یکی از اولین حامیان مادی و معنوی گروه جهله بود. همیشه ما را ترغیب می کرد به کارهای تازه .برای کار بوی شرجی هم من و آقای روان برای اجرای ریتم با نوازندگی جهله با او همکاری کردیم که البته در کار بوی شرجی از آن استفاده نشد.

در مورد انتخاب روز تولد ناصر به عنوان روز موسیقی هرمزگان باید بگویم :‌ناصر متعلق به تمام ایران و هرمزگان است. ناصر متعلق به تمام ماست. ای کاش بود و در حیاتش می توانستیم از او تقدیر کنیم. اگر بتوانیم این کار را در قالب یک فستیوال موسیقی برگزار کنیم و یک نگاه جدی تری به موسیقی هرمزگان داشته باشیم قدم بزرگی برداشته ایم. این اتفاق باید بیفتد. باید از موسیقی حرف بزنیم. این همت همه ی هنرمندان را می طلبد که اگر ناصر و موسیقی هرمزگان را دوست دارند بیایند و کار کنند، جای اینگونه مسائل در استان خالی است. جای بحث‌های پژوهشی خالی است. ما هنوز یک شناسنامه مکتوب از موسیقی مان نداریم.

ناصر همیشه ماندگار است و همیشه در کنار ماست.  

.................................................................................................

حمید عوض زاده

در دوران کودکی رابطه نزدیکی با هم داشتیم. ناصر ملودیکا می زد. بعد از مدتی یک ملودیکای دیگر هم تهیه کرد. یک ملودیکا را خودش فوت می کرد و ملودی می زد و دیگری را من فوت می کردم و او آکورد می گرفت.  این بشر در آن زمان آکورد را می شناخت.

شعر می گفت ، نقاشی می کشید.  یک طراحی داشت به نام پیرمرد خار کش که لای یکی از دفترهایش بود. من هر وقت می رفتم پیش ناصر اول می رفتم سراغ آن دفتر و آن طرح را نگاه می کردم. پیرمردی را کشیده بود با پشته ای از خار بر دوش و در حال حرکت. هیچ وقت فراموش نمی کنم یک آزمایشگاه خانگی داشت که در آن میکروسکپی داشت و کلکسیونهای مختلفی از برگها ، سنگها و...

دل مشغولی های خاص خودش را داشت. طبع بسیار لطیفی داشت. شوخ و خونگرم بود.

سال 62 یک فراخوان از امور تربیتی به مدارس دادند که یک سری از دانش آموزان را برای تست موسیقی و آموزش آن انتخاب کنند. از بین آن همه 25 نفر را پس از تست انتخاب کردند که آن 25 نفر هنوز در موسیقی هرمزگان تاثیر گذارند. آقایان ملاح، سفاری، لک زایی، شاهی، حسین گردین، رحمانیان، هرمزی، موسی کمالی و ...

یکی دو روز بعد کلاسهای تئوری شروع شد. نزد مرحوم روضه خوان و آقای توحدی. بدون طی کردن این کلاس ها به ما اجازه دست زدن با ساز نمی دادند. خیلی ها خسته شدند و این دوره را ادامه ندادند که یکی هم ناصر بود. البته او کار خودش را می کرد.

بعد از پایان تئوری ساز بندی ها شروع شد و آقای توحدی و مرحوم روضه خوان به نسبت فیزیک بدنی بچه ها برای آنها ساز انتخاب کردند که برای من ترومپت انتخاب شد.

بعد از کار کردن ما برای مسابقات کشوری اعزام شدیم و با آن گروه از سال 63 تا 68 هر سال در کشور مقام اول را کسب کردیم.

مرحوم روضه خوان سلفز بسیار خوبی داشت. یک کاری را که می شنید به سرعت می توانست نتش را بنوسید و به تمام سازها انتقال دهد. ما  مارش هزار دستان را می زدیم ا، یک ساز در بین حدود سی ساز اشتباها یک نت را مثلا  فا دیز را بکار گرفت ، آقای روضه خوان سریع متوجه می شد و  می گفت: آقای فلانی ، فا دیز !

آقای روضه خوان این چنین تبحری داشت. گوشش تمام صداها را تفکیک می کرد.

***

با کم رنگ شدن  فعالیت‌های تربیتی در مدارس و عوض شدن سیستم آموزشی ، آموزش و پرورش ضربه بزرگی به پرورش فرهنگی و هنری دانش آموزان زد. و دیگر این آموزشها ادامه پیدا نکند.

ناصر یک هو عوض شد. من فکر می کنم یک چیزهایی به او الهام شد. عمیقا در عرفان فرو رفته بود. دیدش نسبت به زندگی ، دنیا و مردم عوض شده بود.  این حال و هوا منجر شد به ساخت قطعاتی مثل محمد جان ، انسان غافلن و...