کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

کیدی

اولین نشریه موسیقیای جنوب

نگاهی به موسیقی هرمزگان

علی رضایی

 

بخش یک: استاد باستانی پاریزی می نویسد" یک حرف پر معنی دارد مامون خلیفه عباسی ـ وقتی خواننده بزرگ ایرانی ابراهیم مرصلی برای او می خواند ـ " هر وقت ابراهیم در مجلس من می خواند احساس می کنم که قلمرو حکومت من وسیع تر می شود... [ من هم ] این احساس را کردم ... بدین دلیل که شعر خیام را از رادیو امارات عربی با صوت ام‌کلثوم شنیده ام آیا کشور من وسیع تر نشده است "

اینکه این نوشته با سخن استاد دکتر باستانی پاریزی مزین شد 1- تا بدانند این خداوندان ملک [موسیقی هرمزگان ] که از بسی خلق این میراث به یادگار مانده است و به بازیچه اش نگیرند و نگویند ما موسیقی نداریم و یا هر چه داریم از بیگانه است و 2- این نوشته با یاد هنرمندی تنظیم می شود که به سهم خود قلمرو موسیقی هرمزگان را وسیع تر کرد و از این بابت حقی به گردن اهل هنر دارد که پاس باید داشت و اما حدیث موسیقی در هرمزگان با نیم نگاهی به موقعیت جغرافیای استان می توان موسیقی این دیار را در سه بخش توضیح داد.

موسیقی دریا ، موسیقی دشت و موسیقی کوهستان و در هر بخش موسیقی ویژگی هایی دارد درخور تامل

اما نخست شاید لازم باشد با نگاهی عام این هنر بررسی شود:

 الف. آواها و نغمه ها

شاید بتوان گفت بدوی ترین بستر این هنر که حکم شیر آغوز را دارد آواها و نغمه های این دیار باشد.آواهایی که زمینه طبیعی دارد مثل صدای پرندگان (کغار ،کوکوکو ، کمنزیل ، کاروشک، فیروزه ، بلبل . .....) ونغمه هایی که در سوگ ها و سرودها به خلوت آدمها را می یابند آگاهانه یا نا خداگاه لالایی ، شروه ، سرودی ، بیت و راه و نیز نغمه هایی که از حریم قدسی دل بر می خیزند (چاوشی ، اذان ، مناجات‌های سحری ماه رمضان ، نوحه ، ذکر و حنابندان ...)

وبا کمی تامل می توان یادی کرد از متل ها و ضرب المثل ها و بازیهای آهنگین کودکان که نرم و بران فضا را پر از طراوت و تازگی می کند( رودخونه ایواردن عاسلی -دستم چلکا -چی چیکا مکالا-تکی مردن و ...)

به .. همخوانی ها برای ایجاد هماهنگی و شکستن خستگی در کارهای دست جمعی همخوانی های دل انگیزی شنیده می شود که مطالعه پس زمینه آنها خالی از لطف نیست از بارزترینشان می توان به همخوانی صیادان دریایی و خرماچینان و درودگران اشاره کرد و نیز همخوانیه ملوانان در پارو زدن، و بر افراشتن بادبان یا به آب انداختن لنج های تازه ساز و بار زدن آنها.

ج : نیش و نوش

حوادث طبیعی و زمینه های اجتماعی گاه سبب پیدایی نوعی موسیقی می شود که مستقیم یا غیر مستقیم به آن موضوع می پردازد.و خالی از طعن و تمسخر نیست.

مبارزه مردم رودان با سلطه قوام در ترانه های ریشخند آمیز مردم آن دیار به خوبی نمود می یابد. و همچنین در متل کودکانه دستم چلکا ، مالکیت زمینداران بزرگ و وابستگی آنها به بیگانگان (فرنگی ها ) روایت میشود .که همراه با نفرت و بیزاری است.

دیده تیز بین مردم همواره در کمین ناهنجاریهای فردی و اجتماعی است برخی ترانه ها که آمیخته به طنز گزنده است حکایت از این موارد می‌کند مثل ترانه معروف جومه ویلی چاپی ، دوماد به ناز می برن و ....

خشکسالی و بلاها نیز سبب پیدایش سرود ها و ترانه های خاصی می شود . زمزمه دعای باران و مراسم قبله دعا نمونه شاخص در این زمینه است.

گفتگو با بهمنی

گفتگو با بهمنی

آنچه که در وهله اول در نامگذاری یک مناسبت خاص، مهم و حائز اهمیت است فلسفه و چرایی این مساله می‌باشد که متاسفانه در حال حاضر در کل کشور با این همه نامگذاری متعدد، تشخص و ماهیت اصلی امر نامگذاری به نوعی از بین رفته است و گذشت زمان باعث گردیده که دلایل زیبا تنها به یک نام تقلیل یابند ومعنای اصلی را ازدست بدهند. مگر این که نامگذاری خیلی ریشه‌ای و باستانی باشد مثل نوروز که به هر حال شاید در طول زمان دستخوش تغییرات جزئی گردد اما در ماهیت آن خللی به وجو نخواهد آمد ولی اگر به طور مثال به روز پدر دقت کنیم سنتی‌ست که کمابیش هر سال تکرار می شود اما باز به استحکام روز مادر نیست و این بر می گردد به ریشه‌ای‌تر بودن مادر. در مورد نامگذاری روز دهم دی ماه به عنوان روز موسیقی استان پیشنهاد خوب و قابل تاملی‌ست. اگر قرار باشد ماخذی برای این روز در نظر گرفته شود مسلما ناصر می تواند یکی از بهترین گزینه ها باشد هر چند موسیقی استان هرمزگان با نامهای زیادی -که بسیاری از آنها دارای سبک و سیاق بسیار جنوبی تر از ناصر هستند همراه است -ولی هیچ کدام از نظر شهرت و مقبولیت عام و فرا استانی بودن در حد ناصر نیستند و شاخص نامگذاری به واسطه ملی بودن ناصر می تواند دلیل محکمی برای این روز باشد.حال تا چه حد این نامگذاری می تواند تاثیرگذار باشد به بحث اول برمی گردد که تنها به یک نام بسنده کردن هیچ اثر بهینه ای در برنخواهد داشت تنها برای دلباوری های خودمان است و بس و شاید انگیزه‌ای برای دیگر هنرمندان که روزهای با مسمای دیگری را به تقویم استان بیفزایند.

ناصر دیگر در بین ما نیست ولی من بارها این را گفته ام که اولین دلیل انتخاب ناصر برای خواندن ترانه هایم دوست داشتن صدای ناصر بود. ببینید ما در حیطه موسیقی صداهای زیبا و تکنیکی زیاد سراغ داریم اما اکثر این صداها انسان را پرتاب می کنند به صداهای دیگر. ولی آنچه که صدای ناصر را از دیگر صداها متمایز می کرد خاص بودن و منحصر به فرد بودن این صدا بود.به جز صدا ، مشخصه دیگر ناصر این بود که شعر و ترانه رو خیلی خوب می

شناخت. هرگاه روی خواندن ترانه ای انگشت می گذاشت در مقابل سوال من که چرا این ترانه؟ می‌گفت شما بیا و ملودی رو که گذاشته ام را گوش کن و من به شگفتی می‌آمدم ،انگار پژواک و پاسخی بود به حس درونی من.

انگار ترانه داشت با این موسیقی کاملتر می شد و حس ترانه در بطن آن ملودی عجین می شد. حال تصور کنیم ما عزیزی را ازدست داده ایم که صدایش خاص بود/موسیقی را خوب می‌شناخت و ترانه و شعر را خوب می دانست تازه با حس‌های ما دوست بود و زبان ما را خوب می فهمید. تنها می‌شود گفت حیف شد و یادش همیشه گرامی. خاطره‌هایی از ناصر دارم که گفتنش خالی از لطف نیست: مدتی بود که زیاد با ناصر در ارتباط نبودم و تنها گاه گاهی از حال هم با خبر می شدیم. روزی ناصر زنگ زد که: دریا خواهره میای بریم دریا؟ من به گمانم که ناصر با خواهرش به دریا می‌رود و مرا نیز دعوت کرده است وقتی رفتم دیدم تنهاست و بعد برای من توضیح داد که این یک اصطلاح جغرافیائی و دریائی در فرهنگ بندری هاست و به حالتی از دریا اطلاق می گردد.ناصر رفت و من ماندم با ساحل دریائی که خواهر بود.آن حال و هوای با ناصر و دریا بودن منجر به سرودن غزل دریا شد .غزلی که همیشه با یاد ناصر همراه خواهد بود:

دریا شده‌ست خواهر و من هم برادرش

شاعرتر از همیشه نشستم برابرش

خواهر سلام! با غزلی نیمه‌آمدم

تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش

می‌خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما

با هم سروده‌ایم جهان کرده از برش

خواهر زمان ،زمان برادرکشی‌ست باز‌

شاید به گوش‌ها نرسد بیت آخرش‌

با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون

شعری که دوست داشتی از خود رهاترش

دریا سکوت کرده و من حرف می‌زنم

حس می‌کنم که راه نبردم به باورش

دریا منم! هم‌او که به تعداد موج‌هات

با هر غروب خورده بر این صخره‌ها سرش

هم او که دل زده‌ست به اعماق و کوسه‌ها

خون می‌خورند از رگ در خون شناورش

خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست

خرچنگ‌ها مخواه بریسند پیکرش

دریا سکوت کرده و من بغض کرده‌ام

بغض برادرانه‌ای از قهر خواهرش

معضلی که در حال حاضر بر جو موسیقی ایران حاکم است و استان هرمزگان هم از این قاعده مستثنی نیست شکل‌گیری موسیقی های زیر زمینی‌ست. متاسفانه در دوره‌های اخیر شاهد به بازار آمدن کاست‌های فراوانی هستیم که به صورت غیر مجاز ضبط و پخش می‌شوند. هنرمند جوانی که از صدای خوبی هم برخوردار است و دارای استعداد هم هست نمی‌داند که این زیرزمین‌ها تنها یک تله و سرابی بیش نیست‌. اگر همین جوانان از راه قانونی وارد دنیای هنر شوند و با نظارت خاصی به فعالیت خود ادامه دهند مطمئنا به جاهای خوبی خواهند رسید.تاکید می‌کنم منظور از نظارت به هیچ وجه ممیزی و مقوله سانسور نیست/ بلکه کار کردن در فضای هنری با استانداردهای کنونی ست .ببینید اگر ناصر عبدالهی، ناصر عبدالهی شد دلیل عمده اش این بود که از در اصلی وارد شد. من بارها شاهد بودم که در استودیو در حضور استاد شهبازیان یک قسمت را بارها و بارها اجرا می‌کرد تا مقبول استاد می‌افتاد. شاید به صورت برهه‌ای و گذرا موسیقی زیرزمینی مخاطبین فراوانی نیز پیدا کند اما موضوع ماندگاری و ارائه یک اثر هنری‌ست. اگر ترانه ای که قرار است در یک استودیو غیر هنری و به اصطلاح زیرزمینی ضبط شود به رویت یک شاعر برسد، ترانه از نظر هنری مورد بررسی قرار بگیرد و بعد خوانده شود مسلما ارزش کار را خیلی بالا خواهد برد. تا زمانی که جوانان و اهالی آفرینشگر موسیقی ما به آن مقوله های کاذب روی آورند متاسفانه جز پیمودن سیر قهقرائی شاهد چیز دیگری نخواهیم بود.

پیشنهاد می‌کنم افرادی که هم از تمکن مالی برخوردارند ـ که در این استان تعدادشان هم کم نیست ـ و هم گوشه نظری به هنر این مرز و بوم دارند در صدد راه اندازی یک استودیوی هنری و استاندارد بر آیند که مطمئنا تاثیر به‌سزائی در پاگیری و معرفی استعدادهای خوب و قوی استان خواهند داشت .با آرزوی موفقیت برای همه دست‌اندرکاران عرصه های مختلف هنری استان.

آفریدن راز ماندن

یکم: بیانه جمعی از اهالی فرهنگ و هنرهرمزگان در چهلم ناصرعبدالهی و درخواست نامیدن یک روز از تقویم فرهنگی سال به عنوان "روز موسیقی هرمزگان"همانند خود موسیقی هرمزگان خبری سرشار از تازگی و جسارت است.

تازگی از این رو که هنوز همانندی برای آن در هیچ کجای کشور وجود ندارد نه "اسمی" از روز صنایع دستی اصفهان است و نه "رسمی" از روز سفال گری همدان و قالی کرمان. نه کسی از روز موسیقی آذربایجان سخن می گوید و نه یک روز اختصاصی برای سوزن دوزی بلوچستان و شروه خوانی بوشهر .

و جسارت از این رو که نبود نمونه ای مشابه آن در پیش رو و یا پشت سر،ضرورت وجودی آن را زیر سوال نبرده است. بیانه خواستار آن است که روزی در تقویم فرهنگی استان جای بگیرد ، باخبر از این که چنین تقویمی اصولا وجود خارجی ندارد اما چه باک اگر چنین روز بی سابقه ای سبب ساز تقویمی بی سابقه تر گردد.

دوم: بیانه روح یک حرکت مدنی زیبا را در خود دارد و از این لحاظ کاملا بی سابقه است که مخاطب اصلی آن نیز نه مقام های رسمی که اهالی فرهنگ و هنر استان است چرا که اگر قرار است حتی از سوی مقام های رسمی چنین روزی گرامی داشته شود باز هم بار اصلی بر عهده همین خانواده خواهد بود و حال که چنین است : "ان اهل البیت ادری بما اهل بیت "

سوم: به یقین چنین بیانه ای پس از طرح عمومی موضوع با مردم و هم اندیشی با آنان برای نهادهای رسمی نیز ارسال خواهد شد و امید که این آفرینندگی مورد استقبال قرارگیرد هر چند این خواسته نه بار مالی و نه امکانات اداری چندانی از مقامات رسمی می طلبد با این حال واجب است متولیان رسمی فرهنگ و هنر استان برحرمت امضا کنندگان طی مراحل اداری و طرح رسمی آن بر دوش بگیرند.

چهارم: روز موسیقی هرمزگان یک روز نمادین است که می توانست برای تعیین آن معیارها و افراد دیگری را نیز ملاک قرارداد اما انتخاب زاد روز ناصر عبدالهی برای آن به معنای مصادره یکبارگی موسیقی یک استان به نام یک هنرمند نیست .

به یقین از این پس هر ساله روز در گذشت ناصر به عنوان روز اختصاصی گرامی داشت او باقی خواهد ماند اما روز موسیقی هرمزگان تعیین یک نقطه حرکت برای یادکردن از هنری پویا و بسیط است که ناصرعبدالهی فقط جزیی از کلیت آن است و این جز سهمی است که خود ناصر نیز به کوچکی آن معترف بود.

پنجم: روز موسیقی هرمزگان ایده ای نو و لازم بود که امضای بسیاری از چهرهای اصلی فرهنگ و هنر استان در پای بیانیه آن نشان از ضرورت آن می دهد و ثبت رسمی و یا عدم ثبت آن هیچ از ضرورت و اهمیت آن نمی کاهد. چرا که همه می دانیم شادمانه ترین روز و شب ملی ما نیز که سیزده به در و شب چله باشد جایی در تقویم رسمی ندارد چه برسد به روز موسیقی هرمزگان . با این حال نه سیزده به در (که روز طبیعت نامیده اند) بی رونق شده و نه یلدا فراموش .

این روز خواسته فرهیختگان یک قوم است برای همه قوم و همین برای پایداری بس . مردم ما در طول تاریخ نشان داده اند که خوب می دانند از آن چه متعلق به همگان است چگونه پاسداری کنند .

ششم: بهترین راه ماندگاری ، آفرینندگی است و ما از امروز 10ماه فرصت داریم که خود را آماده کنیم و آنگاه که این روز برای اولین بار اگر نه بصورت گرامی داشت و کنسرت و جلسه نقد و کتاب و سخنرانی و... که حتی در حد یک آرزوی فردی در دل ها گرامی داشته شود ، کار به سرانجام رسیده است و بار به مقصد.

هر چند که تا همین جا که شخصیت هایی با دیدگاه هایی بسیار متفاوت برای اولین بار بر بیانه ای مشترک امضا نهاده اند نعمتی است که باید فراوان شکرگذارش بود .

با این حال از یاد نمی بریم که کوه‌ها را نیز با برداشتن نخستین سنگریزه ها جا به جا کرده اند روزها که دیگر جای خود دارند.